جدول جو
جدول جو

معنی گوش بر - جستجوی لغت در جدول جو

گوش بر
کسی که با حیله و نیرنگ چیزی از کسی بگیرد
تصویری از گوش بر
تصویر گوش بر
فرهنگ فارسی عمید
گوش بر
(چَ مَ)
برندۀ گوش. قاطع گوش. قطعکننده گوش، کسی که به مکرمال کسی را بگیرد. (فرهنگ نظام). که به دسیسه پول از مردم بگیرد به قصد پس ندادن. (یادداشت مؤلف). رجوع به گوش بری و گوش بریدن در ذیل ترکیب های گوش شود
لغت نامه دهخدا
گوش بر
شخص حیله باز و نیرنگ زن
تصویری از گوش بر
تصویر گوش بر
فرهنگ لغت هوشیار
گوش بر
شارلاتان، کلاش، کلاهبردار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هوش بر
تصویر هوش بر
آنچه هوش و عقل را زایل کند، هوش ربا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوش بستر
تصویر گوش بستر
در افسانه ها موجودی شبیه آدمیزاد که گوش های پهن و بزرگ داشته چنان که وقت خوابیدن یکی را بستر و یکی را لحاف می کرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش خبر
تصویر خوش خبر
ویژگی آنکه خبر خوش می آورد، مژده دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش برش
تصویر خوش برش
ویژگی لباسی که پارچۀ آن خوب بریده و دوخته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
(بُ)
قطع گوش، عمل گوش بر. رجوع به گوش بر و گوش بریدن شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 10000 گزی جنوب خاوری کرمانشاه و 2500 گزی خاور سنگ سفید. کوهستانی و سردسیر و دارای 150 تن سکنه است. آب آن از زه آب رود خانه بالاگری ومحصول آن غلات و حبوب و لبنیات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
میلکی باشد که بدان گوش را بخارند. (جهانگیری). رجوع به گوش خارک و گوش خرک شود، نام جانوری است که در گوش درآید و مردم را بی آرام سازد و گاه باشد که بکشد، و آن راگوش خرک و هزارپا نیز گویند. (جهانگیری چ هند). اما ظاهراً در این معنی مصحف گوش خز باشد. رجوع به گوش خز و گوش خزک و گوش خزه شود
گیاهی که نام علمی آن اگاوی آمریکانا است و به عربی آن را صباره و الصبرالامریکی و به فارسی صبارۀ آمریکایی و گوش خر گویند. (واژه نامۀ گیاهی تألیف اسماعیل زاهدی ص 12)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
پوشیده شده از گوشت. از گوشت نو، پر از گوشت. تنومند. (استینگاس)
لغت نامه دهخدا
(زَ بامْ)
برندۀ هوش. (لغات شاهنامه) :
بفرمود تا داروی هوش بر
پرستنده آمیخت با نوش بر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(بَ)
انگبین. عسل (؟). (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
آنکه یا آنچه گوش را بشوید و پاک کند، آلتی که پزشکان بتوسط آن گوش را شستشو دهند
فرهنگ لغت هوشیار
سخنی که بشخصی گویند تا وقتی بکار او یادیگری آید، سخنی که یکبار شنیده شده باشد، بگوش خوردن شنیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه یا آنچه گوش را بشوید و پاک کند، آلتی که پزشکان بتوسط آن گوش را شستشو دهند
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه بگوش رسد (صدا آواز) : آواز او گوش رس نبود، مسافتی که از آن آواز و صدا شنیده شود
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری از شاخه نرم تنان و از دسته تبر پاییان که فسیل صدفهایش از دوران دوم زمین شناسی ببعد در طبقات زمین پیدا میشود. این جانور در اکثر دریا ها میزید، اوریون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش لب
تصویر گوش لب
آنکه خطش هنوز ندمیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
گره برنده، طرار کیسه بر جیب بر: توانگر زرهزن بود ترسناک تهی کیسه را از گره بر چه باک ک (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
آوابر زبانزدی در خنیا وقتی دو نوت فاصله منفصل داشته باشد و به وسیله خطی اتصال یابد برای آنکه صدای نوت اول با نوت دوم مرتبط و متصل شود اغلب نوت دوم را قبلا نشان می دهند و این خط را صوت بر گویند زیرا صوت نوت اول را با خود خط مخصوصا در موسیقی صوتی یا در موسیقی سازی به ویژه در سازهای زهی وقتی وزن ملایم و امتدادات طولانی باشد بیشتر به کار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گوش کسی را کشد و پیچاند برای آنکه صاحب گوش را متوجه سازد و یا او را بدنبال خود کشاند
فرهنگ لغت هوشیار
درد و وجع شدیدی که در قسمتهای عمقی گوش پدید میاید. این عارضه ممکنست اختصاصا مربوط بخود گوش نباشد، عللی که درد گوش را موجب میشوند بسیارند از آن جمله است نوزالژی عصب پنجم دماغی نورالژی شبکه گردنی در قسمتهای سطحی پوسیدگی دندانها گلو درد ورم لوزه ها. برخی امراض عفونی از قبیل مالاریا نیز میتوانند موجب پیدایش درد گوش بشوند گوش درد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پیش برد کسی که قبل از دیگران ببرد، آنکه عده دستهای برده اش پیش از حریف خاتمه یابد. یا سه دست پیش بر. (در نرد و غیره) یعنی سه دست بازی را از حریف زودتر بردن، (اسب دوانی) اسبی که جایزه نخستین را میبرد و برنده اول است
فرهنگ لغت هوشیار
خیاطی که لباس را خوب می برد و نیک میدوزد خوشدست، جامه ای که برش و دوخت آن نیک باشد
فرهنگ لغت هوشیار
آشی است که آنرا از خمیر گندم بشکل قطعات مثلث و مربع سازند و از گوشت و سبزی و مصالح دیگر پر کنند و در آب جوشانند و ماست و کشک بر آن ریخته صرف کنند
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره نرگسیها با برگهای بسیار ضخیم دارای دندانه های خاردار و ساقه زیرین ستبر. رشته های سلولز های برگهای این گیاه در نساجی مورد استفاده است صباره الصبر الامر یکی صبر آمریکایی صبر آمریکایی آگاو آقاو برگ خنجری آجاو آمریکا صبر آغاجی، سنفیتون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشت بر
تصویر گوشت بر
پر گوشت تنومند
فرهنگ لغت هوشیار
منتظر انتظار کش: تن چون نی و بر چو نیل و رخساره چو کاه انگشت بلب گوش بدر دیده براه. (کیکاوس بن اسکندر)
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن گوش قطع گوش، بحیله پول و مال از دیگری گرفتن مغبون کردن در معامله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش بدر
تصویر گوش بدر
((بِ دَ))
منتظر، انتظارکش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوش بهر
تصویر هوش بهر
آی کیو
فرهنگ واژه فارسی سره
گوشت زیر دنده
فرهنگ گویش مازندرانی
محفظه ی آب شش ماهی
فرهنگ گویش مازندرانی